آنچه باید فهمید
شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۰۵ ق.ظ
حال خرابم را دیشب برایتان نوشتم
تا صبح گریه کردم و اشک ریختم
دم دمای صبح اشک هایم که خشک شد دلم هم آرام گرفت دیگر حرفی برای زدن به خودم و خالقم نداشتم گویا دریچه اشک ها و حرف هایم به هم متصل هستند.
بماند
در راستای قوی و ضعیف تر شدنم برای من باعث قوی شدنم بود
آنقدر به حرفها فکر کردم و مرور که دیگر توانی برایم نماند
اما خوشحالم یاد گرفتم از هیچ چیز و هیچ کس انتظاری نداشته باشم نه از همکاران نه دوستان و نه خانواده
مهری بود از لطفشان بوده و نبود هم نبوده دیگر
از من به شما نصحیت از هیچ کس انتظار نداشته باشید که خانه خراب میشوید
۹۸/۰۲/۰۷