امروز محل کارمو پیچوندم.
قصدم اینه جلسه فردام پیچیده بشه .
خلاصه که ی این دو روز و با دل من را بیاید دست به آسمون ببرید که یا فردا کنسل بشه یا که بی دردسر و به راحتی تمام پیچیده بشه.
امروز محل کارمو پیچوندم.
قصدم اینه جلسه فردام پیچیده بشه .
خلاصه که ی این دو روز و با دل من را بیاید دست به آسمون ببرید که یا فردا کنسل بشه یا که بی دردسر و به راحتی تمام پیچیده بشه.
عمرِ مفید ما روزهایی است که عشق ورزیده ایم ؛ دوست داشتیم و دوست داشته شدیم . لحظه هایی که به پشتوانه ی عشق از تمامِ ناملایمت های زندگی عبور کرده ایم ؛ عشق ، بزرگ ترین نعمتی است که قسمتِ هر قلبی نمی شود ؛ چه بسیارند کسانی که از کنارتان عبور می کنند ، زنده اند ، گاهی زندگی هم می کنند اما هرگز ، عشق ، معجزه اش را به آنها نشان نداده است . مهم نیست فقیر باشی یا غنی ، درک داشته باشی یا مدرک ؛ عشق ، تو را در هر سنّی که باشی تازه می کند و به تو قدرتی می دهد که هیچ نیرویی در این جهان نمی تواند به کسی بدهد ؛ اگر عاشق هستید به خودتان ببالید که زیبایی های زندگی را چندین برابر می بینید وَ هرگز ، هرگز به غرورتان اجازه ندهید شما را از این نعمت محروم کند .
هر روز می گذشت و جنگ من با خودم بیشتر می شد.نمره های پایین لب مرز و گاهی تجدیدی حرفای زده شده از دوست و خانواده عدم انگیزه و امید به بهتر شدن و اوضاعی که هرلحظه بدتر می شد و من...جهنم و سه سال تحمل کردم.
پیش دانشگاهی که بودم به خودم قول دادم کنکور تغییر رشته بدم اوضاع ریاضی و فیزیک بهتر شده بود اما هندسه تحلیلی بازهم تموم ساخته های تا الان و ازم گرفت.گریه تو کتابخونه و حرفای معلم جلوی همکلاسیام سال دوم دبیرستان و حس تحقیر شدن هرگز از یادم نمیره.نقطه های پررنگ زندگیمن با چاشنی گرفتن نفس😔
روزهام سخت میگذشت و وقتی اوضاع خوب دوستای دیگه رو میدیدم نفرتم بالاتر میرفت اما چرا رها نمیکردم؟؟چون بلد نبودم راهنمای خوب نداشتم تابستون سال سومم بخاطر درس فیزیک و نمره پایینم از دست داده بودم و کنکور پیش رو و امتحان های دیگه فشار عصبیمو بیشتر میکرد....
دوران دبیرستان یه دوستی داشتم صمیمی قرار شد هردو بریم ریاضی و باهم پیش بریم انتخاب رشته من انتخابم ریاضی بود درحالی ک قلبا به رشته انسانی علاقه داشتم یا شایدم تجربی به هرحال
موقع سال تحصیلی وقتی سر کلاس ریاضی نشستم خبری از دوست صمیمی نشد پیگیر شدم و فهمیدم بخاطر مشکلات خانوادگی از محلمون رفتن انموقع به این فکر کردم تادیرنشده رشتمو عوض کنم اما وقتی باهاش صحبت کردم قرارمون شد هردو بخونیم و دانشگاه با هم باشیم.
با سختی فراوون وقتی میگم سختی به این فکر کنید سطح متوسطی که جون کند تا یادبگیره!عذاب کشید!گریه کرد! تحقیرشد 😞و بارها شکست تا خودشو برسونه به چندقدمی بهتر از خودش...
اثرات این حال بد همچنان بافرد دست و پنجه نرم میکند.
کلافگی!
تمام توان و رمق این روزامو گرفته شبها بیخوابم میکنه و روزا ناامید از زندگی...
هرروزبه جای بهتر شدن شدتش بیشتر میشه و مَن..مَن خسته تَر...
این مَن خسته همینطور پیش بره ..میشه مرگ تدریجی..😔
حالا تکلیف ما چیه که پرسپولیس قهرمان و اینا شد ..
آدمای اطراف ما که همه استقلالین...
بشینیم باهاشو زار بزنیم الان؟؟؟؟؟
یه وقتی از وقتاتون بزنید زیر همه چی!
مثل الان من هنوز بیدارم چایی میخورم 🤭تو خونه که همه خوابن میچرخم و با خودم آهنگ زمزمه میکنم؛ به صدای باد گوش میدم ،هوای خنک سحر و نفس میکشم،و باهرفکری که میاد تو ذهنم که زهر کنه این لحظه ها رو بی توجهی میکنم😏
عب نداره اگه تا ۱۰ صب بخوابم !کارامو دیرتر انجام بدم و یکمیش هول هولکی بشه و شاید به چندتاشم نرسم😂
مگه چند تا دم سحری خرداد و ماه رمضون تو آخر فصل بهارُ قرارِ تجربه کنم؟
بیخیال برنامه ریزی و این حرفا الانُ عشقه 😊
از اول سال جدید با خودم قرار دارم بیشتر سکوت کنم و کمتر دخالت تا حالاش خوب بود که رسید به امروز
میدونی خیلی سخته بی عدالتی ببینی و حرف نزنی.نا حقی ببینی و سکوت کنی،آزار ببینی و عکس العمل نشون ندی.
سخته خب..😔 امشب ناچار به عکس العمل شدم رسید به اونجایی که نباید و حرف زدم😁عملا میشه گفت حساب این دو ماه و خورده ای تسویه شد
هم خوشحالم هم ناراحت😂😂
آیا این حالت عادیست؟؟😁
تا حالا شده تو رابطه ای باشین که حس کنین راه اشتباهه
اما انقدری بی حوصله باشین ک از حضور آدم جدید و شروع رابطه جدید فرار کنید.
هزارتا کلیپ روانشناسی ام بگه ول کن بره
ول کنی بره اماااااا باز ی بهونه پیدا کنی و برگردی ولی خب بازم....همون داستان
چرا ی اشتباه و چند بار تکرار میکنیم؟؟
یه وقتا یه مریضی میاد سراغمون و ضعیفمون میکنه! اما بعدش که حالمون خوب شد میبینیم به بهانه همون مریضی لاغر شدیم و لباسایی که گوشه کمد و کشو خاک میخوردن و حسرت پوشیدنشون به دلمون بود، میشه اندازه تنمون؟ میخوام بگم گاهیام غصهها میان، ضعیفت میکنن، لاغرت میکنن، تا قد آغوش اونی بشی که قراره بیاد و با بودنش غصههاتو بگیره! جدا از اینکه خدا دردو داد که تو درمونم شی، ضعیفم کرد که تو قدرتم شی! نگران من نباش! حال من خوب باشه با توئه... بدم باشه تو خوبش میکنی